سالها پیش در دوران نوجوانی مسیر مدرسه تا خانه را پیاده میرفتم و پولهایم را جمع میکردم تا ماهی 400تومان شود و از کاست فروشی سر راه یک کاست موسیقی بخرم. یادش بخیر وارد فروشگاه که میشدم مجذوب طرحهای روی جلد نوارها میشدم. آن وقتها نمیدانستم اینها کار طراحان گرفیک است اما همیشه به دنبال رابطه طرح روی جلد نوار و موسیقی آن بودم. در آن روزگار اغلب موسیقی کلاسیک ایران را گوش میکردم. گوشم پر بود از نوای تار و سهتار لطفی و علیزاده و سنتور مشکاتیان و آواز محمدرضا شجریان… . کاست را که می خریدم تا خانه با طرح جلدش مغازله میکردم. به خانه که میرسیدم نوار را با آداب خاصی در ضبط صوت میگذاشتم و جلد را باز میکردم. نوار شروع به خواندن میکرد و من در طرح جلد فرو میرفتم؛ انگار دنبال چیزی میگشتم. یک رابطه، رابطهای بین تجسم و صدا، طرح جلد و موسیقیای که از ضبط صوت بیرون می آمد.
آن روزها نواری با طرح جلد خاصش توجهم را جلب کرد. یادم هست نوار را بخاطر طرح جلدش خریدم و نوازنده را نمیشناختم. طرح جلد قسمتی از یکی از تصاویر شاهنامه بایسنقری بود با همان پرنده معروف، یک درخت پر شاخ و برگ سبز و یک درخت که تازه شکوفه زده و پرنده ای که در بالای درختان و آسمان آبی پرواز میکرد. همه اینها روی جلد بودند. پائین تصویر برش خورده بود و پرنده معروف دوباره در کادر پائین اما این بار سیاه و سفید در پرواز بود. انگار که سایه پرنده تصویر اصلی است. هیچ نشانی از طراح جلد در کاور وجود نداشت و فقط این عبارت به چشم می خورد: “تصویر روی جلد از شاهنامه بایسنقری”.اثر فوقالعادهای بود. موسیقی با طرح روی جلد نوار مطابقت زیادی داشت؛ که تکنوازی تار استاد داریوش طلائی بود و گه گاه با تنبک مجید خلج رنگ آمیزی خاصی میشد.بنظرم سرتاسر موسیقی تصویر بود و رنگهای مینیاتوری ایرانی، بخصوص قطعه اول کاست به نام سایه روشن – که نام نوار هم بود- همنشینی خاصی با طرح روی جلد داشت و مرا یاد این بیت مثنوی مولانا جلالالدین میانداخت:
“مرغ بر بالا پران و سایهاش می دود برخاک پران مرغ وش”.
بعدها وقتی انتشارات ماهور اثر را بر روی سی دی چاپ کرد کیفت صوتی موسیقی بالا رفت اما طرح جلدش را عوض کرد که کمی حالم گرفته شد. دیگر پرنده و درخت ها نبودند. لانه پرنده ای روی گوشیهای کوک تار بود و خبری از پرنده سایه روشن و رنگهای شاهنامه بایسنقری نبود.
شعیب ابوالحسنی|خرداد 1389|تهران